۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

خوشبختی

يک تاجر آمريکايى نزديک يک روستاى مکزيکى ايستاده بود. در همان موقع يک قايق کوچک ماهيگيرى رد شد که داخلش چند تا ماهى بود.
از ماهيگير پرسيد: چقدر طول کشيد تا اين چند تا ماهى رو گرفتى؟
ماهيگير: مدت خيلى کمى.
تاجر: پس چرا بيشتر صبر نکردى تا بيشتر ماهى گيرت بياد؟
ماهيگير: چون همين تعداد براى سير کردن خانواده‌ام کافى است.
تاجر: اما بقيه وقتت رو چيکار مى‌کنى؟
ماهيگير: تا دير وقت مى‌خوابم, يه کم ماهى‌گيرى مى‌کنم, با بچه‌ها بازى مى‌کنم بعد ميرم توى دهکده و با دوستان شروع مى‌کنيم به گيتار زدن. خلاصه مشغوليم به اين نوع زندگى.
تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و مى‌تونم کمکت کنم. تو بايد بيشتر ماهى‌گيرى کنى.
اون وقت مى‌تونى با پولش قايق بزرگ‌ترى بخرى و با درآمد اون چند تا قايق ديگر هم بعدا اضافه مى‌کنى. اون وقت يه عالمه قايق براى ماهى‌گيرى دارى.
ماهيگير: خوب, بعدش چى؟
تاجر: به جاى اينکه ماهى‌ها رو به واسطه بفروشى اونا رو مستقيما به مشترى‌ها ميدى و براى خودت کارو بار درست مى‌کنى... بعدش کارخونه راه مى‌اندازى و به توليداتش نظارت مى‌کنى... اين دهکده کوچک رو هم ترک مى‌کنى و مى‌روى مکزيکوسيتى! بعد از اون هم لوس‌آنجلس! و از اونجا هم نيويورک... اونجاست که دست به کارهاى مهم‌ترى مى‌زنى...
ماهيگير: اين کار چقدر طول مى‌کشه؟
تاجر: پانزده تا بيست سال.
ماهيگير: اما بعدش چى آقا؟
تاجر: بهترين قسمت همينه, در يک موقعيت مناسب که گير اومد ميرى و سهام شرکت رو به قيمت خيلى بالا مى‌فروشى! اين کار ميليون‌ها دلار برات عايدى داره.
ماهيگير: ميليون‌ها دلار! خوب بعدش چى؟
تاجر: اون وقت بازنشسته بشى! برى يک دهكدة ساحلى کوچک! جايى که مى‌تونى تا دير وقت بخوابى! يه کم ماهيگيرى کنى, با نوه‌هات بازى کنى! برى دهکده با دوستات گيتار بزنى و خلاطه خوش بگذرونى!

0 نظرات:

ارسال یک نظر

خوشحال می شوم نظر شما را راجع به این مطلب بدانم