۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

هشدار سبز !

كاش بيايیم براي بي پناها سايبون باشيم
كاش بيايیم براي بي پناها سايبون باشيم
با دلاي غم گرفته كمي مهربون باشيم

كاش بيايیم به باغبونا كمي حرمت بذاريم
احترام سایه های خسته رو نگه داريم

كاش به آسمونیا دين مونو ادا كنيم
سهم خوشبختي مونو وقف بزرگترا كنيم

كاش يه كاري بكنيم كه خستگي ها در بشه
مرهمي بشيم كه زخم آدما کمتر بشه

كاش كه شاخه ي درخت زندگي رو نشكنيم
كاش كه شاخه ي درخت زندگي رو نشكنيم
گل سرخو از توشهر پاک باغچه نکنیم

كاش كه پاك كنيم تموم اشكايي كه جاريه
كاش كه پاك كنيم تمام اشكايي كه جاريه
رنگ یاسهایی کنیم که همیشه بهاریه

كاش دس پرنده هاي بي پناه و بگيريم
توي آسمون بريم دامن ماه و بگيريم

كاش با مهربوني مون غصه ها رو كم بكنيم
رشته هاي عشق رو تا هميشه محكم بكنيم

كاش بشينيم پاي صحبت اونا كه بي كسن
كاش بنشينيم پاي صحبت اونا كه بي كسن
اگه درد دل كنن به آرزشون مي رسن

كاش تو عصري كه همش سنگيه و آهنيه
بگيم از چيزايي كه خوبه ولي رفتنيه

كاش هنوز دير نشده قدر همو خوب بدونيم
نكنه دير بشه تا ابد پشيمون بمونيم

كاش كه اين يه جمله هيچ موقع ز يادمون نره
آدمي چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

كاش كه اين يه جمله هيچ موقع ز يادمون نره
آدمي چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

مریم حیدر زاده

۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

خوابی که دنیا را تکان داد (عجیب تر از علم)

بطوریکه ساعت دیواری دفتر روزنامه «بوستن گلوب» (Boston Globe) نشان می داد، ساعت اندکی از سه بامداد گذشته بود و خبرنگار کشیک شب بنام «بایرون سام» (Byron Some) که روی نیمکت خوابش برده بود، از خواب بیدار شد و سرش را تکان داد تا حالش جا بیاید و خاطره خواب وحشتناکی که دیده بود، از یاد ببرد. از اینکه می دید همه آن حوادث ناگوار، در عالم خواب اتفاق افتاده بود و حقیقت نداشت، کاملاً خوشحال بود. هنوز صدای فریاد کسانی راکه در اقیانوس جوشانی که غل غل می کرد فرو می رفتند، می شنید. او در خواب دید که توده مذاب و گداخته ای از دامنه کوه، به سوی مزارع دهکده و مردم آن جاری شده، و انفجار عجیبی جزیره را به ستونی از آتش و دود و گل و لای مبدل ساخت. و آبهای جوشان دریا، در نقطه ای که لحظه ای پیش، جزیره در آنجا قرار داشت، سر به طغیان گذاشته بودند...

خبرنگار نشریه «بوستن گلوب» همانجا تنها روی نیمکت نشست و سر خود را بین دو دستش گرفت. آنگاه مدادی برداشت و جزئیات خوابی که دیده بود روی کاغذ یادداشت کرد. او در این یادداشت، به توصیف جزئیات ماجرا پرداخت و نوشت که چگونه مردم وحشت زده جزیره کوچک «پرالیپ» (Pralape) واقع در نزدیکی «جاوه» گرفتار توده مذاب و دریای جوشان شدند و آتش فشان، همه چیز را از بین برد. کشتی ها، در برابر دیواری از آب، روی هم می غلتیدند، و بالاخره، واپسین انفجار، جزیره «پرالیپ» را از روی صفحه زمین محو کرد.

این خبرنگار آمریکائی، آنچنان تحت تأثیر خواب خود قرار گرفته بود که بالای مطلب خود کلمه «مهم» را اضافه کرد و آن را روی میز گذاشت.

روز بعد، سردبیر روزنامه، این یاد داشت را مشاهده کرد و تصور نمود خبری است که ظرف شب گذشته بوسیله تلگراف دریافت شده است و «سام» برای جلب توجه او، آن را روی کاغذ نوشته است. او این مطلب را در دو ستون، در صفحه اول روزنامه چاپ کرد. و هنگامی که مشاهده کرد هیچ یک از روزنامه های «بوستن» این خبر دست اول را چاپ نکرده اند، بسیار خوشحال شد. با شادمانی این مطلب را بوسیله تلگرام در اختیار خبرگزاری «اسو شیتد پرس» (Associated Press) گذاشت و آن خبرنگاری نیز به نوبه خود سایر روزنامه های آمریکا را تغذیه کرد.

هر چند این مطلب، مهمترین مطلبی بود که در روز 29 اوت 1883 انتشار یافت، اما سردبیر روزنامه «بوستن گلوب» به دردسر بزرگی دچار شد، زیرا همه روزنامه ها خواستار جزئیات مربوط به این فاجعه بودند، در حالیکه او نمی توانست پاسخ کافی و قانع کننده ای در اختیار آنان بگذارد. ارتباط با «جاوه» امکان پذیر نبود و به خبرنگاری هم که این مطلب را نوشته بود، دسترسی پیدا نکردند.

آن شب، سرانجام مدیر روزنامه «بوستن گلوب» موفق شد «سام» را که این خبر را نوشته بود، پیدا کند. ولی خبرنگار اظهار داشت که این مطلب را براساس خواب وحشتناکی که دیده بود برشته نگارش در آورده و تصادفاً آن را روی میز جا گذاشته است!

بدتر از همه، مسئول کتابخانه اداره روزنامه نیز اعلام کرد که جزیره ای بنام «پرالیپ» نه تنها در «جاوه» بلکه در هیچ نقطه دیگری از جهان وجود ندارد. «سام» را بخاطر این اشتباه، از روزنامه اخراج کردند.

خبرگزاری «اسوشیتدپرس» برای چاره جوئی و حفظ اعتبار خویش در میان روزنامه های بزرگی که این گزارش بی اساس را چاپ کرده بودند، با دستپاچگی تشکیل جلسه داد. روزنامه «بوستن گلوب» نیز که آبروی خود را در خطر می دید، درصدد برآمد راهی برای رهائی از این گرفتاری بیابد. سرانجام تصمیم گرفت در صفحه اول خود، از خوانندگانش به خاطر چاپ این گزارش غیر مستند، پوزش بخواهد، و خنده های تحقیر آمیز رقبای خود را تحمل کند.

ولی همان روز، طبیعت قدم به میدان گذاشت. امواج خروشان و سهمگین، سواحل باختری امریکا را مورد تهدید قرار داده بودند. در همان زمان، خبر رسید که فاجعه بزرگی در نزدیکی اقیانوس هند اتفاق افتاده است و بر اثر طغیان آب، هزاران نفر از مردم، جان خود را از دست داده اند و امواج سهمگین، چندین فروند کشتی را به کام خود فرو برده است.

روزنامه ها، قسمت هائی از گزارش مربوط به این حادثه را چاپ کردند و منتظر ماندند تا گزارش کامل تری بدستشان برسد. از «استرالیا» خبر رسید که هوا منقلب شده و امواج سهمگینی به سواحل آمریکا، مکزیک و آمریکای جنوبی یورش برده... چنان هنگامه ای بر پا شده که نظیر آن در تاریخ بشر دیده نشده است.

چند روز بعد، کشتی هائی که از این حادثه جان سالم بدر برده بودند، همراه خود اخبار وحشت انگیزی درباره آتش فشان جزیره «کراکاتوآ» (Krakatoa) آوردند. این گزارش ها حاکی بود که در گیر و دار یک انفجار وحشتناک در تنگه «سوندا» (Sunda) جزیره مذکور بکلی ناپدید شده بود.

نوسانات مربوط به سنجش فشار هوا به سراسر جهان گزارش شد و این نوسانات، موجبات پیدایش یک تلاطم عظیم جوی را فراهم ساخت که در برابر شگفتی و حیرت دانشمندان، سه بار کره زمین را دور زده بود.

تاز نظر مطبوعات، این فاجعه، یکی از مهمترین حوادثی بود که تا آن زمان رخ داده بود، و به همین جهت، اخبار مربوط به این حادثه را با تیترهای درشت منتشر ساختند.

روز بعد، «بایرون سام» یعنی همان خبرنگاری که به اصطلاح، گاف کرده بود، نه تنها به سرکار خود بازگشت، بلکه عکس و تفصیلات او با آب و تاب زیاد در صفحه اول روزنامه «بوستن گلوب» چاپ شد... البته هیچ کس نفهمید که چگونه این خبر، از فاصله ای بسیار دور، یعنی در حدود نیمی از محیط کره زمین به این خبرنگار امریکائی الهام شده بود!

جزیره «کراکاتوآ» در روز 27 اوت، دستخوش حادثه شد و روز بعد، از هم پاشید و در روز 29 اوت، به زیر آب فرو رفت. صحنه های وحشتناکی که «بایرون سام» در خواب دیده بود، عملاً صورت تحقق بخود گرفت.

ولی او در یاد داشت خود، نام این جزیره را «پرالیپ» ذکر کرده بود، در حالی که فاجعه اکنون در جزیره ای بنام «کراکاتوآ» اتفاق افتاده بود. سالها این موضوع نامعلوم باقی ماند، تا آنکه «انجمن تاریخی هلند» (Dutch Historian Society) یک نقشه قدیمی برای او فرستادکه در آن، نام این جزیره «پرالیپ» ذکر شده بود. و معلوم شد که اهالی بومی در یکصد و پنجاه سال قبل، این جزیره را «پرالیپ» می نامیدند، ولی از آن تاریخ به بعد، دیگر به این نام خوانده نمی شد.

۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

دروغ 13 رادیو فردا : کمک دانشمندان هسته ای ایران به ژاپن به خاطر فاجعه اتمی آن کشور !

امروز وقتی داشتم اخبار رادیو را گوش می کردم ، رادیو فردا در طی گزارش که اکثر شخصیت های برجسته همچون مقامات ژاپن و رئیس سازمان ملل و همینطور علی اکبر صالحی حضور داشتند اعلام می کرد که قرار است یک تیم متشکل از دانشمندان هسته ای ایران به ژاپن اعزام شوند . من که تا وقتی مجری برنامه اعلام نکرده بود این گزارش دروغ 13 آنهاست داشتم شاخ در می آوردم ! ولی درکل کار جالبی بود .