۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

فردا باید همه اقشار اعتصاب کنند و تظاهرات از امام حسین تا آزادی( به گفته آقای موسوی )

یادتان می آید در آن اوایل بعد از انتخابات آقای موسوی گفتند در صورت دستگیری اعتصاب کنید و همچنین خانم زهرا رهنورد گفتند راهپیمایی از میدان امام حسین تا آزادی . هم اکنون زمان آن فرا رسیده .و به طور قطع می دانیم آقای کروبی و موسوی دستگیر شده اند.
دانشجویان ،کارگران ، کارمندان ، کامیونداران و تمام اشخاصی که در حمل و نقل نقش دارید ، معلمین ، اساتید و ....

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

سال بعد درست همین موقع : اگر نگذارید سالگرد موسوی و کروبی را بر گزار کنیم ایران قیامت میشه !

این فقط یک هشدار است ! می دانید اگر حالا این اعتراضات خود را ادامه ندهیم و نسبت به زندانی شدن موسوی و کروبی هیچ واکنشی نشان ندهیم نه تنها جان این دو به طور جدی تر در خطر می افتد بلکه روز به روز حاکمان وقیحمان پروتر شده و هر بلایی دیگری را نیز برسر ما خواهند آورد و می دانند ما دم بر نخواهیم آورد و سکوت خواهیم کرد ! پس همه با هم مثل همیشه در این تظاهرات شرکت کرده و اعتراض خود را به زندانی کردن غیر قانونی این دو رهبر سبز و همچنین دیگر زندانیان سبزمان اعلام می داریم . سه شنبه ساعت 5 عصر در سراسر کشور .

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

3 سه شنبه تا بهار !

آری تنها 3 سه شنبه مانده تا بهار ، اما آیا با پایان رسیدن زمستان سخت و رسیدن بهار و نوروز باستانی ما ، زمستان طولانی کشور ما نیز جای خود را به بهار زیبا و دل انگیز خواهد داد ؟
سه شنبه اول ، حمایت از جنبش دانشجویی
سه شنبه دوم ، روز زن و حمایت از زنان ایرانی
سه شنبه سوم ، روز ملی چهارشنبه سوری
سه شنبه چهارم ، حمایت از کارگران ایرانی
سه شنبه ...
.
.
.
طرح سه شنبه های سبز و اعتراضی .

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

شب عید و شلوغی و خرید و گدا ها !

من که اصلا از این کار ها خوشم نمیاد،خوب آدم هر وقت نیاز پیدا کنه میره وسیله و لباس مورد نظرش را می خره ، دیگه شب عید و این حرف ها نداره که ! اما مادر گرامی که به هیچ وجه این حرف ها در گوشش فرو نمی رود و هر سال دم عید با هزار دلیل و برهان علمی و عملی به من ثابت می کنه چون شب عید و سال داره تحویل میشه تو هم باید به این سر و ریختت یه سر و سامونی بدی ! برای این کار هم همه ی ضرب المثل های نن جون خدا بیامرزش و مقاله هایی را که تازه در اینترنت خوانده و حرف فلان کارشناسی را که در فلان برنامه دیده برای ما ردیف می کنه ! خوب گردن ماه که از مو نازک تره ! پس حرف های او را آویزه گوش کرده خواسته و نا خواسته رهسپار بازار و بوتیک می شویم ،
چندان اهل مارک و مدل خاصی نیستم ، هر چیز که به دلم بنشیند ولو اینکه مد روز نباشد و حتی از مد افتاده باشد می خرم و گوش به سخن احدی هم در این رابطه نمی دهم که هر کاری کنیم مردم حرف خودشان را خواهند زد ! اما همین چیزی را که به دلم بنشیند را هم امسال نتوانستم پیدا کنم ، در همین حال گشت و گذار در بازار خیابان و مخصوصا از همان ابتدای ورود به این مکان ها حضور چشم گیر گدایان توجه انسان را به خود جلب می کرد ، وای که چه صحنه های زیبا و زشتی را امروز ندیدم ،
کدامش را بگویم ؟ کودکانی را که شاید بیش از شش یا هفت سال نداشتند و در این هوای سرد تهران تنها با یک پیرهن ، در حال لرزیدن مداوم ، سعی در بالا آوردن قسمتی از لباس خود تا شاید کمی گوش های خود را گرم کرده و بتوانند فال های حافظ را ولو شده با التماس به رهگذران بفروشند ؟ وای که زندگی برای شما چه فالی گرفته است !
یا نه پیرمرد و پیرزنی را بگویم که در سال های پایان زندگی خود به جای اینکه در خانه بنشینند و انتظار رسیدن بهار و آمدن فرزندان و نوه های دلبندشان را بکشند ، باید در خیابان یکی با گرفتن وزن مردم رهگذر و دیگری با چشمانی مهربان و دستانی دراز اما خالی تازه شاید بتوانند کمی شکم خود را سیر کنند
کمی گیج شده ام دیگر بی هدف در خیابان ها قدم می زنم و این با دیدن زن جوانی که با یک کودک شیر خواره تقاضای خریدن پارچه های لنگ مانند دارد تشدید می شود
همینطور که می روم صدای دلنواز یک ساز توجه من را جلب می کند ، دقیقا نمی دانم صدا از کجاست ، دوست دارم محل انتشار صدا را پیدا کنم همینطور که می گردم متوجه می شوم صدا از پل عابر پیاده است بالا می روم ، جوانی است و عجب زیبا ویالون می نوازد دوست دارم پولی به او بدهم ولی خجالت می کشم نمی دانم چرا اما همیشه این طور مواقع خجالت می کشم !
اما در این میان آدم صحنه های زیبایی نیز می بینید که در این سردی ها کمی دل انسان را گرم می کند مثلا دختر جوانی که با اینکه مقدار کمی اجیل خریده اما با گذر از همان بچه های فال فروش برای هرکدام مشتی آجیل می ریزد و چفدر بچه ها از همین مقدار کم اما با محبت زیاد خوشحال می شوند !
با این احوال امروز که نتوانستم چیزی بخرم ، چندان هم مهم نیست اما نمی دانم با این خشم به وجود آمده در خودم و کم میلی به غذا و فکر و خیال شبانه چه کنم ؟! و عاقبت این انسان ها ...

پویانا

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

کاری می کنیم که اولین روز از آخرین ماه سال به اولین روز از آخرین ماه حکومتتان تبدیل شود

کاری می کنیم که اولین روز از آخرین ماه سال به اولین روز از آخرین ماه حکومتتان تبدیل شود و با فرا رسیدن بهار سبز ، ما نیز بهار آزادی را جشن بگیریم .

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

حکومت ضد دانش ، ضد هنر،ضد کرد و ضد سنی باید هم یک دانشجوی هنر کرد و سنی را بکشد !

در حالی که از شهید شدن این هوطنمان بسیار غمگینم اما به واقع نمی توان این تقارن را نادیده گرفت ،حکومت ضد دانش ، ضد هنر،ضد کرد ( و کلا تمام اقلیت های قومی ) و ضد سنی ( وتمام اقلیت های مذهبی ) باید هم یک دانشجوی هنر کرد و سنی را بکشد !

پانوشت : من هم چندان با واژه اقلیت رابطه خوبی ندارم اما خوب چون این واژه بیشتر متداول است از این واژه استفاده کردم .اگر کسی ناراحت شد امیدوارم من را ببخشد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

فردا درست در همین لحظه فریاد خواهم زد :

فردا درست در همین لحظه فریاد خواهم زد : مرگ بر دیکتاتور ( 25 بهمن ساعت 3 بعد از ظهر از میدان امام حسین تا میدان آزادی )

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

بیایید از فردا شب الله اکبر بگوییم

برای همدلی بیشتر و همینطور آگاهی دادن آن دسته از مردمی که اطلاع ندارند بهتر است شعار های شبانه را زودتر شروع کنیم .مثلا فردا شب و به مدت دو شب.همراه شو عزیز

خداوندا اگر ايرانم آزاد شود چه حالی خواهم داشت؟

يک لرز عجيب ناشی از شادی بر بدنم افتاده. احساس عجيبی دارم. غريو شادی مردم در ميدان تحرير، فريادهای ارتش و مردم متحدند، پیام فرمانده ارتش مصر به مردم مینی بر اینکه به تمام خواسته های شما پاسخ داده خواهد شد. همه حالت غريبی را برای من به وجود آورده اند. خداوندا اگر ايرانم آزاد شود چه حالی خواهم داشت؟ آیا من آن روز را شاهد خواهم بود؟ تصور آن روز همین الان اشک شوق بر چشمانم جاری ساخته. به امید آن روز، به امید خروش ملت بزرگم در 25 بهمن.

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

آزادی شتری است که در خانه هر دیکتاتوری می خوابد !

آزادی شتری است که در خانه هر دیکتاتوری می خوابد !دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره !